کتب جوامع روایى شیعه را نباید از دست داد، چون معلوم نیست فردا بر سر ما چه مى آید. آیا اَبْلَغ(1) از این مى شود گفت که: «مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا.»(2) زمین پر از ظلم و جور مى گردد.
لذا خوب است کتاب هایى که تا به حال چاپ نشده چاپ شود. اگر توفیق داشتیم و اهل همّت بودیم، اوراق و کتبى را که به خطّ ائمّه ـ علیهم السّلام ـ بود پیدا مى کردیم. در مورد برخى کتاب ها نوشته اند:
«وَ هُوَ بِخَطِّهِ ـ علیه السّلام ـ وَ هُوَ عِنْدِى.» این کتاب به خط امام ـ علیه السّلام ـ نزد من موجود است.
قرآن به خط امام حسن عسکرى ـ علیه السّلام ـ ، و یکى دو قرآن از حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ موجود است. حاجى نورى در صحیفه ى علویّه نقل کرده که «دعاى صباح» به خطّ خود حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ گردآورى و چاپ شده است.
از کتاب هاى تألیف شده توسّط بزرگان و علماى ما چند درصد چاپ شده، و چه قدر خطى باقیمانده، و چه قدر از بین رفته است؟ قطعا از کم پولى ما نیست، بلکه از کم توفیقى ما است؛ زیرا چه پول هایى که صرف کتب ضلال و روزنامه هاى داراى عکس هاى مبتذل و قبایح مى شود!
هیچ تناسبى ـ چه از حیث مضمون و محتوا، و چه از نظر تعداد ـ میان کتب شیعه و اهل تسنّن نیست. با این که اهل تسنّن خود اعتراف دارند که سنّت رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ در دست ما نیست و این شیعه است که هم سنّى و هم شیعى است، و در واقع آن ها منسوب به قیاس و قیاسى هستند، نه سنّى و منسوب به سنت. با این حال، آن ها به آثارى که دارند، خیلى اهمّیّت مى دهند و ما هیچ اهمّیّت نمى دهیم، و آن ها در این امر از ما پیش افتاده اند. خدا مى داند صحیح بخارى تا کنون چند بار و چند نوع چاپ شده است.
آقایى که میان کتب شیعه و سنّى مقایسه کرده بود، مى گفت: آن ها، فلان درصد کتاب از بین رفته و مفقود و فلان مقدار مخطوط و غیر مطبوع و فلان مقدار مطبوع دارند و ما این مقدار، و در پایان نتیجه مى گرفت که آن ها در مطبوع بر ما، و ما در تالف(3) و مفقود بر آن ها مقدّمیم!
گویا به حقّانیّت مذهب مغروریم و فکر مى کنیم که حقّانیّت مکتب، خودش، خودش را اداره مى کند. حیف است که در فکر جست و جو نباشیم؟! با این که دیدیم خیلى از کتب مفقوده و نایاب بعد از گذشت زمان بسیار طولانى، پیدا شدند. از جمله کتاب «فقه الرضا» را در زمان مرحوم مجلسى اوّل(4) پیدا کرده و به اصفهان آوردند، یعنى بعد از هزار سال پیدا شد.
خدا مى داند چه اصول و کتبى بعدها در اثر کنجکاوى و تفحّص به دست آید و پیدا شود. در همین اواخر که کتاب «عوالم» پیدا نشده بود، مى گفتند: یک جلد از آن در کتابخانه ى لندن یا در فلان جا وجود دارد. و اجازه ى استنساخ و عکسبردارى از روى آن را نمى دهند.
بنابراین، خیلى ما در این امر عقب مانده ایم. چرا؟ نمى دانم! خدا مى داند «بحارالانوار» مرحوم مجلسى چندین «مستدرک» دارد. «مستدرک الوسائل» را مرحوم حاجى نورى به تنهایى جمع آورى نموده و نوشته است، با این حال بنده در مدارکى که مستدرک الوسائل از آن ها روایت نقل کرده گاهى روایاتى دیده ام که در خود مستدرک نیست.
آقایى که در آمار کتب وارد بود، مى گفت: شیخ صدوق ـ رحمه اللّه ـ و شیخ مفید ـ رحمه اللّه ـ هر کدام سیصد کتاب دارند. آیا نیمى از مصنّفات آنان چاپ شده است یا خیر؟! فرض کنید به این اندازه تألیف نداشته باشند، ولى آیا با گذشت هزار سال، همه ى کتاب هاى آن ها در دست است؟
وقتى مى شنوم یکى از کتب شیعه در علوم و معارف دینى از علماى معروف از متقدّمین و متأخّرین در حال طبع است، خوشحال مى شوم و لو این که به دستم نرسیده باشد، از بس که حاجت شدید است به آن ها و غایت بعید.
خدا مى داند که ما چه قدر در این مرحله محتاجیم! اگر نیازمان را بدانیم در آن صورت چه مصارفى و هزینه هایى را براى این امر مهمّ صرف مى کنیم. اگر به ما گفته شود: بزرگ ترین شیوخ و بزرگان شما شیعه که شیخ مفید و شیخ صدوق هستند، چه قدر از کتب آن ها در دست شما است، چه پاسخ مى دهیم؟ گویا براى خودمان حیثیّتى قایل نیستیم! نه قومیّتى، نه ملیّتى، نه اجتماع و همکارى مذهبى اى! تعجّب است از اهل باطل که در باطل خود در این امر این اندازه بر ما مقدّمند، با این که آن ها هیچ ندارند و ما همه چیز داریم!
مجموعه هایى از رسایل و «اصول اربعمائه»، هم چنین کتب خطّى علما در معرض نابودى است، ما باید در فکر آن باشیم که کتب مفقود را پیدا کنیم، چنان که «فقه الرضا» در زمان مجلسى اوّل ـ رحمه اللّه ـ در بلاد شیعه پیدا شد. خدا مى داند در عصر غیبت صغرى چه چیزهایى پیدا شد، ولى از ترس ظالمان مخفى کردند. با این همه ظلم ها و اخفاها، باز خدا مى داند که چه قدر از آن آثار پیدا شده و باقى مانده است. صحیفه ى رابعه ى سجّادیه را بنده دارم، بلکه تا بعد از خامسه، ثامنه و تاسعه هم احتمال دارد که موجود باشد. نوشته اند: تا ثامنه وجود دارد، و تا خامسه را بنده دیده ام.
درباره ى امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ از خلیل بن احمد سؤال شد، وى گفت: با این که دوست و دشمن فضایل آن حضرت را پنهان کرده اند، دوستانش از ترس، و دشمنان از روى حسد، با این همه فضایل او مشرق و مغرب را پر کرده است: «قَدْ مَلاَءَ الْخافِقَیْنِ فَضْلُهُ.»(5)
خدا مى داند که در زمان ائمّه ـ علیهم السّلام ـ چه علومى و چه مطالبى و مَراجعى بوده که اکنون در دست ما نیست! حفظ آثار اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و نگهدارى از آن ها ـ هر چند معلوم نیست که ما به همه ى آن ها عمل کنیم ـ براى شیعه خوب و مفید است. ما علوم و معارف را مفت به دست آورده ایم، لذا قدردان نیستیم و کفران نعمت مى کنیم، و مفت و ارزان از دست مى دهیم، و کتاب هاى خطّى و عتیقه ى خود را به قیمت هاى ارزان یا گران مى فروشیم. شاید روزى بیاید که اروپایى ها به آن ها عمل کنند و دستگاه هاى تبلیغاتى شان را به وسیله ى آن ها ترویج نمایند. هم چنان که از امام رضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده که اهل حجاز (مکّه و مدینه) از نعمت ولایت قدردانى نکردند، لذا خداوند آن را از آن ها گرفت و به اَعاجم و فرزندان آن ها داد.(6)
1. رساتر.
2. ر.ک: تأویل الآیات، ص 375؛ بحارالانوار، ج 22، ص 110؛ ج 30، ص 80؛ ج 36، ص 358؛ ج 37، ص 44؛ طرائف، ج 1، ص 177؛ کمال الدّین، ج 1، ص 64؛ اصول کافى، ج 1، ص 341؛ بحارالانوار، ج 51، ص 10، 32، 39، 49 و...
3. تلف شده.
4. عالم ربّانى، محمّد تقى بن مقصود على اصفهانى مجلسى (1003 ـ 1070)، صاحب تألیفات متعدّد، از جمله «روضة المتّقین فى شرح اخبار الائمّة المعصومین». ایشان پدر مرحوم مجلسى، یعنى محمّد باقر بن محمّد بن تقى اصفهانى (1037ـ 1110) مى باشد، که داراى تألیفات متعدّد از جمله بحارالانوار مى باشد.
5. ترتیب کتاب «العین»، مقدمّه، ص 28.
6. ر.ک: اصول کافى، ج 1، ص 380؛ بحارالانوار، ج 48، ص 304؛ ج 49، ص 232.